-
ان شالله بقیشم خوبه!!
12 - مردادماه - 1391 10:08
کلی افطاری این ور اون ور دعوتیم. تازه دو کیلو سبزی خوردن هم قبول کردم که بخرم و پاک کنم برای چهارشنبه. دیروز خونه عموم افطار دعوت بویم. بابام برای پز دادن بود چی بود نمی دونم از الان برای من دنبال کار میگرده و به عمو ام سپرده که برام کار پیدا کنند برای سال دیگه!!! اون عموم که اداره برقه گفت که میتونه معرفی کنه رم شرکت...
-
رمضان
6 - مردادماه - 1391 21:57
همه ی واحد هامو پاس کردم.دلم میخواست به یکی خبر بدم ولی ترسیدم.امیدوارم بیاد بلاگم بخوانه. ماه مبارک رمضان روهم به همه تبریک میگم. التماس دعا
-
میدانی خسته ام !!!
27 - تیرماه - 1391 08:18
دلم که میگیرد میروم پای حوض و به اشک دیده وضوی عشق میگیرم روی ایوان سجاده را پهن میکنم اما اینبار با روحم به دیدارت می آیم جسم خاکیم را ترک میگویم و چشم دل به آسمانت میسپارم خورشید مثل همیشه درخشان است و میخواهد چشمانم را کور کند اما نمیداند محافظ این چشمان تویی و با یک ابر جلوی درخشش او را میگیری تا به یاد بسپارد...
-
شعار زده
24 - تیرماه - 1391 20:26
خیلی دلم میخواد درس بخوانم ولی حواسم سرجاش نیست شاید اگر اون اتفاق خاص برام نمی افتاد الان حسابی سر درسم می بودم و میخواندم. برای درکش نیاز به زمان دارم ولی دوست دارم پوز خیلی ها رو به خاک بمالم و کلی کیف کنم.کلی هم برنامه دارم امیدوارم بتوانم پیاده اش کنم. انقدر از آدمهایی که حرفهاشون یک مشت شعار و خوشون اعتقادی به...
-
...
22 - تیرماه - 1391 06:36
که خداحافظ تو . . . عاقبت باید گفت با لبی شاد و دلی غرقه به خون که خداحافظ تو . . . گر چه تلخ است ولی باید این جام محبت بشکست گرچه تلخ است ولی باید این رشته الفت بگسست باید از کوی تو رفت دانم از داغ دلم بی خبری و ندانی که کدام جام شکست که کدام رشته گسست گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن به غم و تنهایی عاقبت باید رفت...
-
مهمون
21 - تیرماه - 1391 09:34
-
نیمه شعبان
15 - تیرماه - 1391 08:27
سلام امتحان هام تازه تموم شده و تا اینجا که نمره هام اومده بهخ مدد الهی پاس شده بودم .بقیه اش هنوز نمره ندادند. از تابستون متنفرم. هرچه زودتر تموم بشه بهتره برنامه خاصی تو این چند روز برا خودم نریختم ولی تو فکرش هستم. راستی میلاد حضرت مهدی رو تبریک میگم . دیشب حرفای آقای قرائتی و گوش دادم درباره ظهور که خیلی قشنگ بود....
-
فعلا بسته
21 - خردادماه - 1391 07:50
به دلیل امتحانات فعلا بسته می باشد
-
بد شانس
6 - خردادماه - 1391 21:58
دوباره بینی ام شکست البته ورم کرد و دور چشمم کبود شد رفتم دکتر گفت احتمال زیاد نشکسته ولی مطمئن نبود مامان دیگه نمیذاره برم فوتسال باید واسه همیشه بذارمش کنار تقصیر خودم بود جو گیر شدم واقعا که چقدر بد شانسم چقدر خوشحال بودم اونروز ولی بعدش بینی ام اینجوری شد کلی گریه کردم
-
التماس دعا
27 - اردیبهشتماه - 1391 05:44
کم کم داره فصل امتحانها میاد به لحظات ملکوتی غلط کردم از ترم بعد میخوانم نزدیک میشویم التماس دعا
-
روز زن بر خانم های گل مبارک
22 - اردیبهشتماه - 1391 17:32
من زنم به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو ! درد آور است که من آزاد نباشم تا تو به گناه نیفتی، قوسهای بدنم بیشتر از افکارم به چشمهایت می آیند، تاسف بار است که باید لباسهایم را به میزان ایمان تو تنظیم کنم. (زنده یاد سیمین دانشور)
-
ܜܔ ❤ خط خطی های بدون با تو❤ ܜܔܢ
19 - اردیبهشتماه - 1391 08:34
به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند . . .
-
مجتهد
17 - اردیبهشتماه - 1391 08:28
تو برخی مسائل واقعا گیج میشم چی گناه و چی گناه نیست؟؟؟؟ خیلی از مسائل و باید با عقل خودت بسنجی نه؟ هر بار یکی یک حرفی میزنه و میگه مسائل شرعی جایز هست یا نه؟ عقل من که یک جاهایی ارور میده و فقها هم از هر کدوم یک حرفی میزنند من میگم شاید میزان خودمون و با میزان خودمون نسنجیم و بهترین راه و تنها راه توکل به خداست خدایا...
-
تنها برو
16 - اردیبهشتماه - 1391 19:14
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود، عشق ورزیدیم... دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود... و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر...
-
خیال
10 - اردیبهشتماه - 1391 08:28
کاش می شد بعضی وقتا فقط فقط بعضی وقتا چشمامو و ببندم و وقتی چشم باز میکنم تو این دنیا نباشم.یک دنیای خیلی قشنگ که تا فرسخ ها هیچ آدمی نباشه یک کلبه چوبی کنار یک دریاچه خوشگل پر از قو تو فضا هم یک آهنگ ملایم پخش بشه. وای چه محشر میشد... خیلی وقتا س میکنم شبیه یک زندانی توی این زندگی اسیر شدم شاید تنها دل خوشیم رویا ها...
-
سکوت
8 - اردیبهشتماه - 1391 07:31
از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است! آنها که لب گشودند خورده شدند! آنها که لال مانده اند می شکنند! دندانساز راست می گفت: پسته لال سکوتش دندان شکن است... ! (زنده یاد حسین پناهی) از بس خوابت را دیده ام دیگر نمی گویم "خوابم میآید" میگویم "یـــــــارم میآید" وعده ی ما همان رویای همیشگی……………………
-
+
3 - اردیبهشتماه - 1391 08:05
سلام این چند روزه رفته بودم شمال جاتون خالی کلیییییییییییییییی کیف داد هوا عالی عالی بود. ما هم تا می اومدیم خوشحالی کنیم بابا می گفت از این هوا استفاده کنید و یک انرژی بگیرید برا امتحانها،هی ضد حال میزد بهمون. پنجشنبه هم کلاسمو پیچوندم.د.ستم گفت استاد امتحان گرفته. فردام دوتا امتحان دارم.باید برم درس بخوانم
-
هفت!
27 - فروردینماه - 1391 16:40
بارون گریه ی فرشته هاست و رنگین کمان خنده ای که فرشته ها به غم و غصه هاشون میزنند هفت رنگ رنگین کمان چرا هفت؟ هفت طبقه آسمان! هفت روز هفته! هفت لایه اتم کلی هفت تو زندگی همه هست تا حالا به مرگ فکر کردی؟ یک الکترون با انرژی که میگیره از هفت لایه اتم رد میشه تا جایی که باید انقدر بهش انرژی داد که به یونش برسه میگن...
-
چرا اینجوری شد؟!!!
25 - فروردینماه - 1391 10:12
سر کلاس کنترل یک حرفی زدم که استاد یک طرف افتاد و بچه ها یک طرف دیگه و از خنده کلاس پر شده بود کلی خجالت کشیدم و آرزو کردم کاش دهنمو می بستم چیزی نمیگفتم حالا قبلش چند دقیقه رو حرفی که میخوام بزنم فکرم کرده بودم کلا جراتم زیاد شده بود خلاصه که بد نگذشت نمی دونم چی بگم والا حداقل دل چند نفر شاد شد سوژه نشم خوبه! نه فکر...
-
بدون شرح اضافی
22 - فروردینماه - 1391 09:48
خدایا! کسی را که قسمت دیگریست سر راهمان قرار نده که شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری...........
-
حیوان
20 - فروردینماه - 1391 06:54
تو دنیا حیوانهای انسان نما زیاد هستند. باید مراقب اونها باشیم. چون ممکنه ما هم حیون بشم.
-
نشانه های خدا
17 - فروردینماه - 1391 20:54
خدا جونم گاهی وقتا زندگی و سرنوشت آدم و جوری رقم میزنی که آدم شاخ در می آوره نمی دونم که چه نیرویی که حرف زدن با خدا داره؟ بعضی وقتا حرف از دهن آدم در نیومده میبینی که اون اتفاق می افته نمی دونم اینا لطف خداست یا وسیله هدایت ادم آخه خدا جونم من که گفته بودم فعلا آمادگی شو ندارم آخه چرا؟ نمی گی شاید نتونم؟ نمیدونم اینا...
-
رسم زندگانی
10 - فروردینماه - 1391 11:19
چرا بیاد از یک لونه دوبار گزیده بشیم. چقدر آدم فراموشکار میشه؟ بعضی وقتها انگار زندگی درسشو نصفه نیمه میده تا هنوز فرصت بده بهت. خیلی ها ازش استفاده میکنند و خیلی هام دوباره مشابه اون اتفاق شایدم بدترش براشون می افتاده که درس زندگی شون کامل بشه. کاش باهمون بار اول درسمونو تا ته گرفته باشیم. تو این فیلم شبکه دو یک حرف...
-
صبر کن سهراب
6 - فروردینماه - 1391 07:19
گفـــتــــــه بـــــــــودی قایـــــق ـــــی خواهــــــم ساخــــــت قــــــایــــــــــــقــــــــــــــــت جــــــــــــا دارد من هم از همــــــهـــــمـــــه اهل زمیــــــن دلگــــــــیرم ... ثانیه های پشت چراغ قرمز را تا ب بیاور شاید که دارند . . . آرزوی کودکی دست فروش را برای یک دقیقه بیشتر کاسبی بر اورده میکند .
-
مثل همیشه
4 - فروردینماه - 1391 08:23
دیروز تولدم بود و هیچ اتفاق خاصی نیافتم پول بابا هم ته کشیده خلاصه از روزهای عادی هم عادی تر بود . همه هم در گیر عید کمتر کسی یادش مونده بود. فقط واسه روحیه دادن به خودم یک بازی کردم و بیشترین امتیاز و کسب کردم که حداقل این یک کار و کرده باشم. اصلا چه روز مزخرفیه که سن و گذشت زمان و به رخ میکشه چه زود میگذره و من هنوز...
-
آخرین پست سال 90
29 - اسفندماه - 1390 09:06
شعری از :فریدون مشیری باز کن پنجره ها را،که نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن می گیرد و بهار روی هر شاخه،کنار هر برگ شمع روشن کرده ست. ****** همه چل چل ه ها برگشتند وطراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه آواز شده ست و درخت گیلاس هدیه ی جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست. ****** باز کن پنجره ها را،ای دوست هیچ یادت هست که زمین...
-
شکوفه
26 - اسفندماه - 1390 10:07
منظور به اطرافت به محیط درخت تو حیاط مون شکوفه های صورتی زده انقدر زندگی هامون آپارتمانی و لونه زنبوری شده که بهار و نمی بینیم کاش زندگی ها اینجور نبود من که بچه بودم کلی تو کوچه ها بازی میکردم بیچاره بچه ها الان اونم ندارند زندانی زندانی دلم میخواد برم تو یک تونل دختی ها تنهایی قدم بزنم و بهار و حس کنم من عااااااااشق...
-
صبح
25 - اسفندماه - 1390 08:18
چه صبح قشنگی من صبح ها رو دوست دارم اصلا هم دوست ندارم تا لنگ ظهر بخوابم از شش صبح بیدارم صبح یعنی قشنگی و زیبایی بعضی وقتا که تو راه دانشگاه هستم چند تا نفس عمیق میکشم به زیبایی ها خیره میشم مخصوصا اگه تنها باشم و سکوت همراه صدای پرنده ها باشه بازم خدایا شکرت بخاطر صبح
-
هاااااااااااااااای
22 - اسفندماه - 1390 20:15
امروز برگشتنی خونه برف گرفته بود آهنگ شهرام شکوهی و گذاشته بودم با صدای بلند گوش میدادم.خیلی حال داد میخواستم از اتوبوس پیاده بشم و پیاده روی کنم ولی دیدم دیونگی تنهایی تو کوچه راه برم از اتوبوس پیاده شدم چند تا نفس عمیق کشیدم دعا کردم و چون هیچ کسی نبود سه بار جیغ کشیدم و انرژی و دق و دلی هام تخلیه بشه...
-
سکوت
21 - اسفندماه - 1390 08:54
ღ آرامِشـے میخواهَم ، خَلوتــے میخواهَم ، و تــو سُکوت کُنــے و مَــن گوش کُنم ღ ... (..')/♥ ♥('..) .\♥/. = .\█/. _| |_ ♥ _| |_ عشق یعنی وقتی تو چشمات نگاه میکنم قلبم بلرزه و به خودم آروم بگم خدایا من چه ام شده؟!!! ادمه مطلبم بخوانید واسه ناهار سوپ قارچ و ماکارونی پختم واه واه از اول بو گند میداد ولی به کارم ادامه...