از محبت زیاد مرض حاصل میشود

کمک به همنوع و محبت به دوستان جایی خوبه که خود طرف بیاد و التماست کنه و ازت کمک بخواد
ما آدمها ذاتا سو استفاده کردن رو خوب بلدیم
دیروز با یک خانم دعوام شد البته لفظی بود.اصولا من با کسی کار ندارم بخاطر همین تا با کسی حرفم میشه خیلی ناراحت میشم

خیلی آدم گیری بود بیچاره شوهرش.دعوامون برمیگرده به یک ماه پیش که من توپ رو از زیر پای این خانم کشیدم بیرون و خورد زمین.تا دیروز صبح هرجا نشست گفت که من زدم به پاش.کاش همچین میزدم که پاش بشکنه.هی بهش چیزی نگفتم تا اینکه مسابقه شون شروع شد .مسابقه ها سه نفری بود و دروازه بان چرخشی بود.یکی از خانمها بازیش خوبه و اون رو گذاشتند تو دروازه منم دیدم حیفه که نره جلو.به اونی که باهاش دعوام شد گفتم خوب یک ذره هم تو وایسا چی میشه؟ 

گفت من نمی تونم و نمیخوام. 

گفتم چطور اونا وایسند اما تو نه؟ 

گفت به تو چه؟

 منم گفتم به درک. 

انقدر که گیره .مگه ول کن بود هی ساکت میشدم باز قضیه رو ول کن نبود و هی میگفت و دعوا داشت بیخ پیدا میکرد.آدم خبیث همه جا هست.منم مسابقه ندادم از خیرش گذشتم.مربی مون ناراحت شد.آخه اگه اونجا میموندم مطمئنم دعوا فیزیکی میشد. 

البته کسی که پانزده سالگی شوهر میکنه و هیچی از دورو ورش نمیفهمه و تموم دلخوشیش اینه که بره داستان گل زدنهاشو واسه شوهرش تعریف کنه تقصیری هم نداره.اینجور آدمها ترحم هم دارند. 

دو سال از من بزرگتره به من میگه بچه تویی نه من.خدایی کارهای کی بچه بازی؟
اصلا دلم نمخواست خودم رو با همچین مسئله کوچیکی درگیر کنم ولی دهنشو باید می بستم.اصلا آدمی که نفهم باشه اصلا لیاقت نصیحت کردن و کمک رو نداره.اینجور آدمها که هدفی هم تو زندگیشون ندارند وقت تلف کردن که دلت بسوزه براشون
خلاصه که بد اعصابم و ریخت بهم الکی الکی.آخرین دعوای لفظی ام برمیگرده به وقتی راهنمایی بودم
آدم خجالت میکشه بیاد همچین چیزهای کوچیکی رو بنویسه ولی  دل آدم رو میشکنند و نمیشه که به راحتی ازش گذشت
نتیجه اخلاقی:تا کسی به پاتون نیافته بهش خیری نرسونید و سرتون به کار خودتون باشه
آدم ...همه جا هست اصلا نباشه دنیا  یکنواخت میشه
غرور نداشته باشید که از غافله دنیا عقب میمونید 

آخریشم که مثل من همه چی و تعریف نکنید یکسری میایند میخوانند و کرکر میخندند بهتون


 

چند روزی که گذشت

آخیش امتحانام بالاخره تموم شد.اگه همه رو قبول بشم دیگه لازم نیست تابستون کلاس بردارم.هنوز نمره هام نیومده و چند روز دیگه هم ترم تابستون شروع میشه.راستی اون درسی رو که اون برم بخاطرش مشروط شدم و به جرم تقلب کلی از دوستام عقب افتادم شدم 17
فقط خداکنه اگه قراره درسی رو بیافتم لااقل معدلم و اونقدری نکشه پایین که بازم بیافتم.ببا کم بهم سرکوفت میزنه همینجوری حالا وای به حال اینکه بازم مشروط بشم
انقدر بدم میاد یکسری از این خرخونها که تابستون هم میخواند درس جدید بردارند از این حرصم میاد که شانسشون هم خوبه که تقلب هم می کنند کسی مچشون رو نمگیره تازه اگه بگیره هم گزارش نمیکنه هرچی سنگه مال پای لنگه
فردا مسابقه دارم .این هفته هم به قول یکی از بچه ها میرم دهاتمون.هدیه توی این گرما رفته قشم و گفته که من براش انتخاب واحد کنم اونم کله صبح.میخوام بپیچونمش به هوای مسابقه
خبر خاص دیگه ای نشده.رغتم خواهرم رو هم تو بسیج نوشتم .میخواستم کلاس ریاضی بذارم و یاد بدم ولی خانم گفت دیر اومدی و ان شالله سال بعد.خودمم زیاد اصرار نکردم چون معلوم نیست تکلیفم چیه شاید برم دانشگاه
کاش درسم زودتر تموم بشه خحسته شدم از دلهره و استرس
 
 

افتاب از مغرب

سلام
امروز  افتاب از مغرب طلوع کرد  و من آپ کردم.
بد جور درگیر امتحان هستم.آخریش مونده .بجز الکترونیک بقیه رو با موفقیت پشت سر گذاشتم.راستش یکی از علتهای کم کاریم بخاطر بابام هستش که  سر پول اینترنت بعدا کلی جر و بحث داریم
یکی از دلایل دیگه اش هم بقول یکی از دوستان من یک مدت تو یک  انقدر گیر میدم که دل و رودشو در میارم بعد که یاد گرفتم خیلی زود ازش زده میشم.البته در مورد سر گرمی هام اینجوری هستم.جدیدا هم رفتم تو خط یک بازی کامپیوتری.
از تابستون متنفرم.کاش ما هم تعطیلاتمون زمستانی  بود.خواهرم از بیکاری داره میترکه بیچاره.کلاس هم میره ها ولی باز وقت اضافه میاره.با من هم میاد باشگاه.چند روز پیش یک زیر پایی داد بهم که کمبود گردنم بشکنه.منم بخاطر ادبش کردن یک کم بزرگش کردم و همه دورم جمع شدند و هر کس یک تیکه ای بهش انداخت.
بد دردی این بیکاری.یکی از آرزوهای من اینه که برم سرکار و تا بوق ... بیرون یلشم بعد هم بیام از خسته گی بمیرم.این حرف و به بابام گفتم و اونم برگشت به مامانم گفت خانم این حرفش یادت باشه.
از دانشگاه هم خبر خاصی نیست.به نظر من همه بچه های یونی خالی بند هستند.پسر و دختر فرقی ندارند.هیچی نمی خونند و با نمره عالی پاس میکنند جالبه!
هدیه برای بار نمیدونم چندم فیزیک دو رو افتاد حالا میگفت از فیزیک یک بهتر داده.همش تقصیر اون رفیق بی مخ و له اش.بهش میگم دیوانه لا اقل رفیق میشی با کسی بشو که ازش یک چیزی بهت بماسه چندتا از دخترا با چسرهای زرنگ دانشگاه دوست شدن که نه تنها درسشون بهتر شده پسر تمرین و کار هاشون انجام میده هیچ جاشون هم امتحان میدن.
بقول نیلئفر پسرها که استفاده ندارند باید ازشون سو استفاده کرد.
چند وقت که رفیق هام شدند سعیده و زهرا.بدک نیستند ولی خوب با هدیه جور بودم اونم که با یک ترم یک فرقی نداره و باهم کلاس نداریم.
دعا کنید پاس کنم جلو بابا وفک و فامیل آبروم نره و بگن کند ذهن.
بخدا برق خیلی سخته هیچ وقت از نمره ات اطمینان نداری همش باید دعا کنی که استاد دلش بسوزه اون شر ور های برگت نمره بده
فعلا...............منتظرم باشید