چرا اینجوری شد؟!!!

سر کلاس کنترل یک حرفی زدم که استاد یک طرف افتاد و بچه ها یک طرف دیگه و از خنده کلاس پر شده بود 

 کلی خجالت کشیدم و آرزو کردم کاش دهنمو می بستم چیزی نمیگفتم  

حالا قبلش چند دقیقه رو حرفی که میخوام بزنم فکرم کرده بودم  

کلا جراتم زیاد شده بود  

خلاصه که بد نگذشت 

نمی دونم چی بگم والا 

حداقل دل چند نفر شاد شد 

سوژه نشم خوبه! 

نه فکر نکنم.یادشون میره 

نظرات 6 + ارسال نظر
مهدی 25 - فروردین‌ماه - 1391 ساعت 10:26 ق.ظ http://bivatan.blogsky.com

سلام.
از این اتفاقا برا همه پیش میاد...

شروین 25 - فروردین‌ماه - 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://شرلوك دات بلاگ اسكاي دات كام

سلام خوبی ؟ حالا چی گفتی به منم بگو

سپــهــر 26 - فروردین‌ماه - 1391 ساعت 12:10 ق.ظ http://greendream.blogsky.com/

نه یادشون نمیره.

حالا چی گفتی؟؟

===

گفتم استاد من شنیدم باید عین خر آب بخوری
البته چون تو اون جو نیستی خند هات نمیاد

.omid 26 - فروردین‌ماه - 1391 ساعت 06:54 ب.ظ http://omid-am.blogfa.com

سلام زیبا بود تبریک میگم

دوست داشتی بهم سر بزن

تنهایی شلوغ 27 - فروردین‌ماه - 1391 ساعت 01:48 ب.ظ http://tanhaeieshulujh.blogsky.com

مهم نیست کی اول میاد مهم اینه که کی تا آخرش میمونه .
سلام دوسن خوبم خوبید؟منم زیاد از اینکارا می کنم .به هر حال لحظه هایی ژیش میاد که به خوشی می گذره و میمونه تو خاطره های خوب آدما.

فاطمه 10 - اردیبهشت‌ماه - 1391 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.jahad1390.parsiblog.com

گر تو را با ما تعلق نیست ،
مارا شوق هست ،
گر تو را بی ما صبوری هست ،
ما را تاب نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد