افتاب از مغرب

سلام
امروز  افتاب از مغرب طلوع کرد  و من آپ کردم.
بد جور درگیر امتحان هستم.آخریش مونده .بجز الکترونیک بقیه رو با موفقیت پشت سر گذاشتم.راستش یکی از علتهای کم کاریم بخاطر بابام هستش که  سر پول اینترنت بعدا کلی جر و بحث داریم
یکی از دلایل دیگه اش هم بقول یکی از دوستان من یک مدت تو یک  انقدر گیر میدم که دل و رودشو در میارم بعد که یاد گرفتم خیلی زود ازش زده میشم.البته در مورد سر گرمی هام اینجوری هستم.جدیدا هم رفتم تو خط یک بازی کامپیوتری.
از تابستون متنفرم.کاش ما هم تعطیلاتمون زمستانی  بود.خواهرم از بیکاری داره میترکه بیچاره.کلاس هم میره ها ولی باز وقت اضافه میاره.با من هم میاد باشگاه.چند روز پیش یک زیر پایی داد بهم که کمبود گردنم بشکنه.منم بخاطر ادبش کردن یک کم بزرگش کردم و همه دورم جمع شدند و هر کس یک تیکه ای بهش انداخت.
بد دردی این بیکاری.یکی از آرزوهای من اینه که برم سرکار و تا بوق ... بیرون یلشم بعد هم بیام از خسته گی بمیرم.این حرف و به بابام گفتم و اونم برگشت به مامانم گفت خانم این حرفش یادت باشه.
از دانشگاه هم خبر خاصی نیست.به نظر من همه بچه های یونی خالی بند هستند.پسر و دختر فرقی ندارند.هیچی نمی خونند و با نمره عالی پاس میکنند جالبه!
هدیه برای بار نمیدونم چندم فیزیک دو رو افتاد حالا میگفت از فیزیک یک بهتر داده.همش تقصیر اون رفیق بی مخ و له اش.بهش میگم دیوانه لا اقل رفیق میشی با کسی بشو که ازش یک چیزی بهت بماسه چندتا از دخترا با چسرهای زرنگ دانشگاه دوست شدن که نه تنها درسشون بهتر شده پسر تمرین و کار هاشون انجام میده هیچ جاشون هم امتحان میدن.
بقول نیلئفر پسرها که استفاده ندارند باید ازشون سو استفاده کرد.
چند وقت که رفیق هام شدند سعیده و زهرا.بدک نیستند ولی خوب با هدیه جور بودم اونم که با یک ترم یک فرقی نداره و باهم کلاس نداریم.
دعا کنید پاس کنم جلو بابا وفک و فامیل آبروم نره و بگن کند ذهن.
بخدا برق خیلی سخته هیچ وقت از نمره ات اطمینان نداری همش باید دعا کنی که استاد دلش بسوزه اون شر ور های برگت نمره بده
فعلا...............منتظرم باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد