خجسته گی قبل امتحانات

چند  وقتی که جدیدا با مهسا دوست شدم .خیلی باحاله و همش میخنده .از این اخلاقش خوشم میاد و یک کمی مثل خودم دیوونه است.امروز استاد بعد دوهفته تشریفشون و آوردند و حرفاش پر از امید و نا امیدی بود.آخر ما نفهمیدیم که نمره بده هست یا نه.به اون بچه هایی که دوستش آقا پرهام جون جان جون نکبتش بهشون منفی داده بود تذکر داد و گفت که اون منفی ها رو لحاظ میکنه.خوشبختانه من علامت نداشتم.

هدیه هم صبح بهم سلام نداد و من گفتم به درک همون بهتر بره گمشه دختر ابله.هر وقت عقلش سرجاش اومد و فرق خوب و بد و فهمید خودش باز میاد سراغم.

بگذریم .آخر کلاس رفتم پیش استاد و گفت اون سوال که من یک ترم دارم میام میرم جوابشو نمیدی تو امتحان نمیاد که؟

با خنده گفت :خانم گیر نده نه نمیاد.

رقیه و مهسا کلی به این حرف خندیدند چون به قول رقیه  اون همه سوال حل نشده تو جزوه بود اون وقت من گیر داده بودم به این سوال .رقیه گفت اگه رو درسای دیگه ام هم انقدر پشتکار داشتم ها الان فیلسوف شده بودم.

کلاس بعدی رو هم که رفتم با استاد کلی رله شده بودم و یکی اون میگفت یکی من هی میخندیدیم با مهسا.یک تیکه انداختم که یکی از پسرها انقدر خندید که خندش بند نمی اومد.

بازم جواب دادنی به یک مساله خیلی تاکید کردم که این یکی استاد هم گفت خانم گیر دادی ها.اینو که گفت مهسا ترکید از خنده.

آخر کلاسم جزوه مو دادم به پسر که چشاش چپه برد کپی کرد.هرچی گفتم بخدا بد خط گفت عیب نداره

به آقای رضایی هم گفتم لطفا به دوستش بگه اون سوالهای ترم و نپیچونه واسم بیاره .آخه از کی بهش میگم نمیاره.حالا ببینم چیکار میکنه و میتونه ازش بگیره

تازه برگه جوابهای یک پسر رو گرفته بودم و یادم رفت واسش ببرم.

کلی شرمنده شدم.بهش گفتم ایمیلش و بده واسش بفرستم گفتش که نه حلالت نمیکنم و از این حرفها

حالا خوبه استاد جواب سوالها رو داده بود و گذاشته بود انتشارات.میگفت به حلهای خودش عادت داره و از این حرفها

امیدوارم چهارشنبه بیاد و بهش برگردونم

بر گشتنی هم با مهسا رفتیم سمبوسه خریدیم خوردیم و برگشتم خونه

نظرات 6 + ارسال نظر
رضا 8 - دی‌ماه - 1390 ساعت 09:21 ب.ظ http://sedayekhasteyebaron.blogsky.com

باشه عزیزم
یکم صبر کنی ردیفش میکنم
یه اجی بیشتر که نداریییییییییم انقدر مشتی باشه

سوسن 9 - دی‌ماه - 1390 ساعت 11:19 ق.ظ http://somisia.blogsky.com

بچه انقدر استاداتو اذیت نکن اونام تو همین مملکت درس خوندن هیچی بارشون نیست...

رضا 9 - دی‌ماه - 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://sedayekhasteyebaron.blogsky.com

سلام اتوووووووووووووووووووووووووووووووسا
میگم تو اگه این دانشگاهو نمیرفتی هیچ خاطره ای نداشتی تعریف کنیااااا
کشتی منو
اون اهنگم همشون تا تهش میخونه باید بزاری لود کنه..
خوشحالم که خوشحالت کردم اجی

تو رو خدا یکی بره وبلاگ این سر بزنه خداییش من متنوع تر مینویسم ی اینکه فقط تهوم میزنه با خدا حرف میزنه؟

مهرداد 10 - دی‌ماه - 1390 ساعت 09:14 ق.ظ http://mehrdad-110.blogfa.com

سلام
خیلی خوشحالم و با خوندن خاطراتت بهم خوشگذشت
همش یک طرف اون سمبوسه یک طرف ... دهنم آب افتاد

رضا 10 - دی‌ماه - 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://patoogh-irooni.blogsky.com/

سلام
به پیچوندن تو شهر ما میگن بوی قروت میده
به استادا اعتماد نکن همون سوال رو ور میداره روز امتحان میاره
من اینو یه بار تجربه کردم و ۳ نمره به خاطر همین مسئله از دست دادم.
راستی چه رشته ای داری درس میخونی؟

اتفاقا همین حرفو به استادمون گفتم کلی خندید.
به پروفایل اعتقاد داری؟

رضا 12 - دی‌ماه - 1390 ساعت 10:02 ق.ظ http://patoogh-irooni.blogsky.com/

به پروفایل اعتقاد دارم
ولی به جای مشخصات نسخه ی موبایل میاد
درستش کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بلد نیستم که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد