چند وقته بیکاری بد به جونم افتاده طوری که دیروز از سر بیکاری با داداشم لج کردم و بعدشم کلی جنگ و کتک کاری.اگه کوتاه نیومده بودم که میزد منو می کشت.منم از حرصم رفتم به ماهی هاش غذا دادم. آب آکواریوم رنگی شدو مجبور شد عوضش کنه
با خواهرم دست به یکی کردند و کفری شدم و زدم جعبه سی دی ها شون و پرت کردم و یکی اش هم شکست.بخاطر اینکه اوضاع بدتر نشه رفتم پیش مامانم و مظلوم نمایی کردم تا طرف منو بگیره
چند روز پیش زنگ زدم نیلوفر و کلی دلم براش سوخت که یکی از درساشو افتاده و گریه کرده و دیگه نرفته بقیه رو ببینه.هدیه هم که از اون بدتر
البته بکم من اینا رو می بینم تا حالا افسردگی نگرفتم ها و الا مرده بودم
خدا کنه تا سه سال دیگه تموم بشه بابا پیر شدم بخدا
امروزم کاری خاصی واسه انجام دادن نیست
چند روز دیگه ماه رمضون میاد و اصلا نا نداریم جم بخوریم و فکر حوصله سر رفتمون باشیم
بیشتر مردم که معده درد دارند بیچاره ها.اصلا فکر کنم ویروس معده ماه رمضون پخش میشه
بابا یک ناهار نمی خوری دیگه کارد بخوره به اون شکمت.واقعا واسه یکسری متاسفم
فعلا
سلام.
حالا ناهارش رو که تو حالت معمولی هم نمی خوریم. سیگار رو چیکار کنیم ؟!!!
بخاطر خدا نکش یک ماه بذار اون ششهای بدبخت نفس بکشند.من شنیدم بعضی مراجع میگند اشکال نداره سیگار
خوبی؟
اوضاع چطوره؟
کم پیدا شدی؟
به من هم سر بزن.
از بیکاری در میای!
دارم داستان را دنبال میکنم جالبه
عذر میخوام نظر قبلی را اشتباه فرستادم
سلام. واقعا. راست میگی! از وبت خوشم اومد لینک شدی.بهم سر بزن