سفر نامه نوروز ۹۰ (۱)

سلام

شرمنده دیر به دیر آپ میکنم

شدیدا از از خاله بازی خسته شده بودم ها.آخیش تموم شد.باز میریم یونی باز بگو بخند

سه شنبه امتحان دارم.خدا بگم این استاد تجزیه رو چیکار نکنه که نه بلده درس بده نه انصاف داره

حالا ما با این داستان داریم حالا حالا ها

مدار2 هم کلی تمرین داد که پیک شادی نوروزی ببریم حل کنیم و 2 نمره از ترم و بهش اختصاص داده

خودمو کشتم جز چرت و پرت چیزی ننوشتم و آخر سر مجبورم برم کپ بزنم

این مشهد چه حالی داد جاتون خالی.بذارید یه گوشه ای شو تعریف کنم

یک روز خیلی غافل گیرانه بهمون خبر رسید که تو هتل لاله جا خالی هست چون آخر سالی بود بلیط قطار پیدا نشد و با ماشین خودمون راه افتادیم.شب بود و همه خوابشون گرفته بود.بابام هم داشت خوابش میگرفت.این مامان ما هم آخر همسفر و هنوز راه نیافتاده میگیره میخوابه.ما هم نامردی نمی نکردیم و خوابیدیم

اونم چه خوابی.من کلا دراز نکشم خوابم نمی بره.آقا من به هر شکلی فکر کنید خوابیدیم.مثلا پای من تو دهن آبجیم بود و پای داداشم تو دهن من.خودم رفته بودم کف ماشین و گردنم کج شده بود و آبجیم جای من و پر کرده بود و داداش درازم هم جای خالی نگذاشته بود

تصمیم گرفته شد جایی نگه داریم بخوابیم.هوا خیلی سرد بود و من از شدت خواب دکمه هامو یکی در میون بسته بودم.دیدم همه منو نگاه میکنند ها

ساعت 4 صبح بود دیدم ملت از اتوبوس ریختند پائین و نماز نماز میکنند.منم تعجب کردم آخه این موقع نماز نمیشه که.خیلی ها رفتند خواندند

با آبجیم رفتیم صندوق عقب که کاپشن در بیاریم که خواهر گرام در و بست و محکم خورد به دماغم و کبود شد.منم کینه ای یک چند تا نیشگون ازش گرفتم که دلم خنک شد

راه افتادیم و بابام یک چندساعت بعد واسه نماز نگه داشت.بخدا انقدر شلوغ بود که نماز هیچی. مونده بودم چطور وضو بگیرم.آخرم بی خیال شدم چون دیگه قضا شده بود

یک چند تا ترقه از چهاشنبه سوری مونده بود و زدیم ترکوندیم تو بیابون که خوابمون بپره.بابام چشاش شده بود قد نخود.لیوان آب یخ می ریختیم رو سرش بیدار بمونه.خدا رحم کرد یک دفعه که کم مونده بود تصادف کنیم.بابا میگه آدم تو ای جاده های یکنواخت با چشم باز خوابش میبره

خلاصه کهرسیدیم بقیش باشه واسه بعد

امیدوارم 13 تون در شده باشه

نظرات 5 + ارسال نظر
ندا 16 - فروردین‌ماه - 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

انشالله بعد از این سال خوبی در پیش داشته باشید

سجاد 17 - فروردین‌ماه - 1390 ساعت 09:01 ق.ظ http://s-lover.blogfa.com

__000000___00000
000000 سلام 0000
_0000000000000000
__00000000000000
____00000000000
_______00000
_________0
________*__000000___00000
_______*__000000آپپپپپپم00000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
_______*_____00000000000
________*_______00000
_________?________0
_000000___00000___*
00000بدو بیا0000000___*
0000000000000000____*
_00000000000000_____*
___00000000000_____*
______00000_______*
________0________*
________*__000000___00000
_______*_00000بیا دیگه0000000
______*___0000000000000000
______*____00000000000000
______*______00000000000
_______*________00000
________*_________0
_________*________*
_________*_______*
__________*______*
___________*____*
____________*___*
_____________*__*
______________**
اپم خواهرم شرمنده یکم دیر به دیر خدمت میرسم دیگه ببیخشد دیگه یکم سرم شلوغه برای کنکور
عکس دست کشیده ی خودمه بیا ببین چطوره؟

قاسم 18 - فروردین‌ماه - 1390 ساعت 10:42 ب.ظ http://www.panjereno.ir

سلام بر آتوسای عزیز
خوبی؟
به مشهد ما هم سر زدی؟
خوش به حالت دلم واسه ییلاقاش تنگ شده!
راستی توی قسمت لینک ها آدرس لینک منو عوض کن(بی زحمت!)
آدرس جدیدhttp://www.panjereno.ir است.
یه سر بزن!

[ بدون نام ] 21 - فروردین‌ماه - 1390 ساعت 06:18 ب.ظ

خیلی باحال بود... موقع خواب دیدنی شده بودیا...!


بیچاره آبجیت. اگه گلدون به جای در میزد تو سرت چیکارش میکردی؟!

قبلا فکر میکردم پسر بچه ها ترقه بازی میکننُ البته تو هم از پسری چیزی کم نداری (جز سیبیل! )

بابات هم راست میگه رانندگی تو جاده های یکنواخت و صاف مثل قم و.. شدیدا خواب میاره.

منعم 21 - فروردین‌ماه - 1390 ساعت 06:19 ب.ظ

این نظر آخریه من بودما! یادم رفت اسممو بزن! خودت زحمت بکش ادیتش کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد