!!!!!!!!

دیروز  مرضیه اس داد که نامرد پس کی میایی ریاضی یادم بدی؟ 

گفتم پاشو بیا خونه بغلی مون خالیه بریم اون جا راحت درس میخونیم.اولش گفت باشه ولی یک ساعت بعد گفت: مامانم داره میره پاتختی نمیخواد خونه خالی بمونه پاشو بیا خونه ما ناهارم بمون. منم هر چی به مامانم گفتم اجازه نداد و نرفتم. 

ساعت ۲ هم مامان زورم کرد گفت بیا بریم جشن . هر چی گفتم نمیام گوش نکرد و زورکی منو برد. منم تا آخر غر زدم و مامان گفت دیگه هیچ جا نمی برمت. 

بعد از ظهرم رفتم خرید. بابا شیرینی گرفت بخاطر عید. 

اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد. 

فقط حرص خوردم و موهام سفید شد.هفته پیش نرفتم یونی و کلاس هام تشکیل شده بوده .فردا میرم که عقب نیافتم دوباره بدبخت بشم. خدیا این درس ها کی تموم میشه؟ میشه یک روز فوق قبول بشم و برم سرکار؟  

یک روز آرزوم بود مدرسه تموم بشه حالام دانشگاه(مقطع لیسانس).آرزو دیگه !!!! 

67

نظرات 7 + ارسال نظر
کارو 2 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 08:11 ق.ظ http://informationcfoi.blogsky.com/

hahahaha

bache bahali hasti
damet garm
ye sar be manam bezan

http://informationcfoi.blogsky.com/
http://cfoi.blogsky.com/

کورش 3 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://faalon.blogfa.com

زیر سایه درختی تو را در آغوش دارم..
تو اینک از پیراهنم به من نزدیک تری...
به چشمهای معصومت خیره میشم..با خندیدنت می خندم..
دستم رو روی نواز ابریشمی صورتت می رقسانم...
چشمهاتو میبندی....
باد موهایت رو در اطرافم می چرخاند و با آن بر صورتم شلاق می زند...
تو باز میخندی می گویی تو هم چشمهایت رو ببندو منو محکم در آغوشت نگهدار...
چشمهایم رو میبندم ولی بدنت از لا به لای دستانم می گریزد...محو می شود..
چشمهایم رو دوباره باز می کنم...
روی تختم دراز کشیده ام عکست در آغوشمه و اتاقم از حضور تو خالیست...آه...این بار هم رویای شیرین تو بود در فضای خالی زهنم باز سر انگشتی به خاطراتم میزد....
دوباره می خوابم تا بیایی اگه این بار در آغوشت بگیرم هرگز رهایت نمی کنم..


علیرضا 3 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 01:27 ق.ظ http://zangan.blogfa.com

سلام هر چند وبلاگ قشنگ تون خیلی شخصی بود ولی برام جالب بود مطالبتون
خاندم و بسی لذت بردم....
سبز زی همیشه

ندا 3 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 08:42 ق.ظ http://www.neday-zendegi.blogsky.com/

زندگی همینه آدم همیشه طلب داره به داشته هاش قانع نیست

مهرداد 3 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 11:30 ق.ظ http://mehrdad-110.blogfa.com

یلام
غصه نخور یه روزی این هم تموم میشه و اون چیزی که هیچ وقت تموم شدنی نیست آرزوهای انسانه
درس چیه خانم برو شادی کن درسخونده هاش پشیمونند

علی 4 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 08:50 ق.ظ http://www.bivesara.blogsky.com

راستی یه چیزو یادم رفت بگم
اگه می تونی مشغول به نوشتن رمان شو
قلم روان و دلچسبی داری جون می ده واسه نوشتن رمان
برای همه ما همین اتفاقات روز مره می افته ولی نمی تونیم به این راحتی بنویسیم ولی شما تونستی
علی از بیوه سرا (ببخشید اسم وبلاگم ضایع است خودمم می دونم)

آرش 5 - اسفند‌ماه - 1389 ساعت 10:37 ب.ظ

به به چشمم روشن
همه ماشاالله پسراْ که
ای شیطون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد